هنوز اردوی شناسایی که میرویم، دنبال در و دیوار کاهگلی میگردیم و سقف زهوار در رفته؛ تا جهاد کنیم برایش!
هنوز اردوی شناسایی که میرویم، دنبال آن روستاییم که آب شُرب ندارند، بخورند و از آب چاه...
مَثَلی داریم در مهندسی که میگوید:
"آدم چرخ را دوباره اختراع نمیکند."
نه در مهندسی، که هر جا عقل حاکم باشد، این مقوله پذیرفتنیست.
در فرهنگ نیز همینطور.
*
هنوز اردوی شناسایی که میرویم، دنبال در و دیوار کاهگلی میگردیم و سقف زهوار در رفته؛ تا جهاد کنیم برایش!
هنوز اردوی شناسایی که میرویم، دنبال آن روستاییم که آب شُرب ندارند، بخورند و از آب چاه...
هنوز اردوی شناسایی که میرویم، به فکر آن جادهایم که آسفالت نیست و "مال" هم در آن بکس و باد میکند.
این بار که اردو میرویم، سعی کنیم کتابخانه خاکخورده، فلان مسجد همین روستاهای بیخگوشیمان هم به چشممان بیاید.
این بار که اردو میرویم، برای دیش ماهواره! روی همان سقف زهوار در رفته، هم جهاد کنیم!
این بار که اردو میرویم، به غیر پاپتی بودن بچههای روستا، غریب بودنشان با قرآن هم به چشممان بیاید.
این بار که اردو میرویم، مهاجرت جوانان روستا هم که فقط برای کار! به شهر میآیند، به چشممان بیاید. فقط و فقط برای کار!
این بار که اردو میرویم، علاوه بر آجر روی هم گذاشتن، فکری هم به حال استعدادهای نهفته در روستا بکنیم، که اگر شکوفا شود...، چه میشود.
این بار که اردو میرویم، از خودمان بپرسیم، فرق اردوی جهادی در سال جهاد اقتصادی و تولید ملی، با سالهای پس از جنگ تحمیلی چیست؟ و اولویتهای کاری چه فرقی کردهاند. "اردوی جهادی" و "جهاد اقتصادی" یک کلمه مشترک دارند انگار!
*
انصافاً
مگر ما چقدر تجربه داریم، برای برگزاری اردوی جهادی؟
*
اردو که میرویم؛ نهایت افق برنامهریزیمان برای چند روز دیگرست؟ برای سال بعدمان هم میتوانیم برنامهریزی کنیم؟ وقتی وضعیت تشکل خودمان هم برای سال بعد معلوم نیست، چطور می خواهیم برای یک عده زیر پونز نقشهی کشور نقشه بکشیم؟
*
اردوی جهادی هم تا زمانی که مستمر و ادامهدار نباشد، اثر چندانی ندارد. پس اگر قرار است امسال هم شال و کلاه کنیم و ده روز برویم فلان نقطهی بختکوری مملکت و بعدش هم که تمام شد، جهاد را ببوسیم بگزاریم کنار برای نفر بعد؛ تا بیاید و دوباره ساز خودش را بزند؛ همان بهتر که نرویم.
(هر چند معتقدم که همین کار نیز برکاتی دارد و "تربیت جهادی" بر این یکی نیز مترتب است.)
*
آیا یک یا دو روز اردوی شناسایی برای کار جهادی کردن کافیست؟
*
راستی فرق ما به عنوان "فعال جهادی" که با عشق وارد این کار میشویم، با آن "مسئول نفتی" که انجام خیلی از این کارها وظیفهاش است، در کجاست؟ کجا باید ما مستقیم آستین بالا بزنیم و دست به کار شویم و کجا باید از آن مسئول نفتی "مطالبه" کنیم؟
چرخ را دوباره اختراع نـکنیم.
گروههای خوبی در کشور به طور تخصصی روی موضوع اردوهای جهادی کار میکند که تقریبا همه دغدغه ها و علایق و سلیقه ها را هم توانسته اند پوشش بدهند، هم همانهایی که دغدغه آجر روی آجر گذاشتن دارند و همآنهای که دغدغه کارآفرینی و... دارند.
با هر دغدغهای که هستیم؛ فرهنگی، عمرانی، بهداشتی، آموزشی، ورزشی، کارآفرینی، میتوانیم بخشی از پازل اینجور گروهها را تکمیل کنیم.
ایشان به طور تخصصی روی این موضوع و روی مناطق کار کردهاند، و چندین و چند سال است که به طور مستمر فعالیت میکنند، پس به تجربیاتشان احترام بگزاریم و چرخ را دوباره اختراع نکنیم!.
با فرض اینکه فقط همین یک سال اردو برویم و سال بعد برویم سراغ کار و زندگیمان. اگر همین یک سال قطعه ای از پازل یک حرکت مستمر و دائمی را تکمیل کرده باشیم، بهتر از آن است که باز سر بی صاحاب! بتراشیم و سال بعد "روز از نو؛ روزی از نو!."
*
یکی از این گروه ها، "جبهه جهادی منتظران خورشید" است.