عشق فقط یک کلام

گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

عشق فقط یک کلام

گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

ما برگشتیم.......


مابرگشتیم با یه دنیا ....
با یه دنیا ش.و.ر... یه دنیا ح.ا.ل...یه دنیا ا.م.ی.د...یه دنیا آ.ر.ز.و......
آخرش نفهمیدم حرفای حاجی رو فهمیدم یا نفهمیدم؟؟!!!
آره خودمم می دونم دارم چرت میگم....
واقعا نمدونم چه حکمتی بود هرجا می رفتیم بارون می بارید

به جون خودم بامزه ترینش اروند بود تموم طول مسیر هوا آفتابی بود انقدکه راننده با داد و فریاد بچه ها مجبور شد کولر روشن کنه بعد همچی که رسیدیم راننده ترمز کرد نه ماکه اومدیم پیاده شیم آخ چشمتون روز بد نبینه چنان بارون سختی گرفت بارون که نه از آسمون سیل میباریدوماهم که ول کن منطقه نبودیم رفتیم و حسابی گلی و شلی (بروزن گلی) شدیم ...

نمیدونم خب بارون که رحمت آسمونه پس خوب بود که رحمت خدارو با خودمون همه جا می بردیم
خب پس اگه خوب بود حکمت حذف شدن بعضی از مناطق چی بود؟؟
خدا می دونه وقتی میخواستن طلائیه راهمون ندن چه حالی شدم یاد حرف حاجی افتادم " تا وقتی پا توی منطقه نذاشتی جو نگیردت که امضات کردن"
یعنی خطم زدن ؟؟حالا من بد ، اون 8 تا اتوبوس دیگه چه گناهی داشتن؟؟
خدایا چه کردی باما که خودمونم آخرش نفهمیدیم؟؟
خداروشکر راه طلائیه با التماس و آه و گریه بچه ها باز شد اما چه حیف که منطقه زیر آب بود و فقط 100 متر تونستیم وارد بشیم
خدایا شکرت بازم مرسی تا همینجام منت گذاشتی
ولی حیف از فکه ... حیف ازفتح المبین...حیف از...
اما عجب حالی بود شرحانی ... دمش گرم حاجی سنگ تموم گذاشت هرچی توی مناطق دیگه دویده بودیم توی شرحانی که روز آخر بود ولو شدیم توی خاکا و دو سه ساعتی تلافی کردیم!!


خداکند آنچه دادند،حفظ کنیم  


نظرات 1 + ارسال نظر
رهگذر پنج‌شنبه 4 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:35

سلام کربلایی عیدت مبارک گلدونه
( دلبندم فکر کنم شرحانی نه شر هانی )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد